به نظرم چند دلیل را میتوان برای راز ماندگاری حافظ ذکر کرد:
1 – حافظ دردها و آرزوهای ازلی و ابدی بشر را سروده است.
2 – حافظ گوهرشناسی است که بهترین و شیواترین شعرهای شاعران پیش و همزمان با خود را خوانده و از تلفیق آنها و آفرینش مفاهیم جدید برخزانه فرهنگ و ادب و حکمت ما افزوده است.
3 – او شناخت دقیقی از انسان، روحیات و نقاط قوت و ضعف وی داشته و در واقع شعرش آینهای است از چهره خود ما.
4 – حافظ شاعری درونگرا نیست. او در جامعه زیسته و ناهنجاریهای اجتماعی را شناخته و با بیانی هنرمندانه به تصویرکشیده و برای حل آنها راهکارهایی هرچند شاعرانه ارائه کرده است؛ ناهنجاریهایی که امروزه هم کمابیش در جامعه خود میبینیم و باید به دنبال راهکارهایی عملی برای رفع آنها برآییم.
5 – او برای انسان، ایران و ایرانی و پیشینه فرهنگی و تاریخی آن حرمت ویژهای قائل است. روحیه رندی، پاکبازی و عشق و عوالم آن، صدق، توکل به خداوند، همت والا، مثبتاندیشی، دمغنیمتشماری، تساهل و تسامح در زندگی فردی و اجتماعی و دینورزی، پیوند برقرارکردن بین دین و دنیا، توصیه به اداکردن حق همه، با دوستان مروت با دشمنان مدارا، اعتدال، امیدواری، کوشش و طلب و سرودن جنبههای دوگانه مادی و معنوی آدمی و پیامهایی از این دست، بهراستی درمان بسیاری از دردهای بشری است که ما به بازشناخت، ترویج و معرفی آنها به جهانیان سخت محتاجیم.
6 – حافظ بیتردید نماد روشنفکری دینی و آزادی و روشنبینی است. او دشمن افراط و تفریط و سالوس و ریاست. جالب اینجاست که روحیه عموم مردم ایران هم با این ارزشهای والا همسنخ و همسخن است. او به عنصر کمگویی و گزیدهگویی و در حقیقت پیوند وثیق و عمیق میان اندیشه، عاطفه، تخیل و خوشتراشی کلمات بسیار پایبند است.
7 – حافظ میان فرهنگ پیش از اسلام و پس از اسلام پیوند برقرار کرده است.
با وجود همه اینها، نباید فراموش کرد که تاثیری که حافظ از قرآن کریم گرفته و تکیهای که به مفاهیم دینی و قرآنی دارد، به اضافه بنمایههای فکری و فرهنگی بشر از هر فرهنگ و دین دیگر، ژرفای ویژهای به کلام او بخشیده است. از اینرو، مسئله تأویلپذیری و آینهسانی شعر او که هر مخاطبی را با پیشفرضها، علائق و استعدادها و خلاصه حالوهوای خاصی به خود جذب میکند و البته ترجمان حالوهوای انسانهای گوناگون هم میتواند باشد، برگستره مخاطبان وی افزوده است.
این مسئله به کلام او ویژگیای داده که هیچگاه کهنه نمیشود و همواره حرفی برای مخاطبان هر جا و هر زمان دارد. برخی زبانشناسان متنهای ادبی را به متنهای باز و بسته تقسیم میکنند. دیوان حافظ به راستی یک متن باز است که ما از هر جای آن که آغاز کنیم، نکتههایی مییابیم و خودمان در آفرینش معنا با وی سهیم میشویم؛ به همین دلیل، به گفته دکتر پورنامداریان، حافظ است که ما را میخواند و تفسیر میکند، نه ما او را.
نکته آخر اینکه جنبههای هنری شعر حافظ که یکی از برجستگیهای شعر اوست بیشتر فرهیختگان و اهل ادب از آن بهرهمند میشوند، برای عامه مردم چندان شناختهشده نیست و اگر رسانههای عمومی و فرهنگی کشور در این زمینه، دانش ادبی و هنری مردم را ارتقا بخشند، مطمئنا لذتبردن و بهرهبرداری از شعر او بیش از پیش خواهد بود.